ماهی گیر و تاجر.
جزیره خیــال
داستان کوتاه طنز, مذهبی, سرکاری, عشقی و ...

عکسی جالب از جشنواره ی حامله ها این عکس برای ندیدن است! تبریک سال 92 بالا بردن اعتماد به نفس درود بر پیرمردی ... نمونه ژست برای شروع عکاسی بهتر از آقایان چطور از رعد و برق عکاسی کنیم؟ یک تمرین ساده برای تقویت چشم عکاسی ۱۰ نکته عکاسی در آتلیه برای داشتن پرتره ای جذاب تر خسرو شكيبايي گذری به دنیای زیبای پرندگان تصاویری از هواپیماهای جنگنده ایران تلویزیون ۹۰ اینچی شارپ + عکس جدید ترین و جالب ترین کپی برداری چینی ها از یک لامبورگینی! مطلب خواندنی / دشمنی عجیب و غریب یک کلاغ با یک پیرزن ! عکس/ دریاچه ی بسیار زیبا و پنج رنگ لحظه تولد حشره پس از شش ماه انتظار/برندگان جايزه تصاوير برتر علمي «اويركا 2012» معرفي شدند کاریکاتور | افزایش قیمت خودرو کاریکاتور | طرح 3-3-3-3 ادامه 6-3-3 در مدارس است کاریکاتور / راز بقا ... ! بهترین ورزش‌ ها برای افزایش متابولیسم چند نکته ورزش چه فوایدی برای افراد مسن دارد؟ دستورالعملی برای خواب عکس تامل برانگیز ورزشی آن نقطه که زیر باء بسم الله است جیبهای دلم را می گردم گفتم شبی به مهدی چه انتظار عجیبی... یک حدیث از حضرت زهرا (سلام الله علیها) چشم بادومی اشتباه است چه زیبا! گفتم دوستت دارم ! میدونم نشنیدی از من یه بار بگم دوسِت دارم نانوا هم جوش شیرین میزند یا مهدی من که نباشم


ماهی گیر و تاجر.

یک تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود. در همان موقع یک قایق کوچک ماهی گیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.

تاجر از ماهی گیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی را گرفتی؟

ماهی گیر: مدت خیلی کم.

تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی بگيری؟
 ماهی گیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است.
 تاجر: اما بقیه وقتت را چکار می کنی؟
 ماهی گیر: کمی می خوابم. با بچه ها يم بازی می کنم ، گاهی می روم توی دهکده و با دوستان شروع می کنیم به تار زدن. خلاصه به این نوع زندگی مشغولم.
 تاجر: من در دانشگاه هاروارد درس خوانده ام و می توانم کمکت کنم. تو باید بیشتر ماهی گیری کنی.آن وقت می توانی با پولش قایق بزرگتری بخری و با در آمد آن، بعدا چند تا قایق دیگر هم اضافه کنی. آن وقت تعداد زيادی قایق برای ماهی گیری داری.
 ماهی گیر: خوب بعدش چی؟
 تاجر: به جای اینکه ماهی ها را به واسطه بفروشی، آنها را مستقیما به مشتری ها میدهی و برای خودت کار و بار درست می کنی ، بعدش کارخانه راه می اندازی و به تولیداتش نظارت میکنی... این دهکده کوچک را هم ترک می کنی و به مکزیکو سیتی می روی. بعد از آن هم به لوس آنجلس و از آنجا هم به نیویورک... آنجاست که دست به کارهای مهم تری می زنی...
 ماهی گیر: این کار چقدر طول می کشد؟
 تاجر: پانزده تا بیست سال.
 ماهی گیر: اما بعدش چی آقا؟
تاجر: بهترین قسمت همین است. در یک موقعیت مناسب سهام شرکت را به قیمت خیلی بالا می فروشی، این کار میلیون ها دلار براتي عایدی دارد.
ماهی گیر: میلیون ها دلار؟! خوب بعدش چی؟
تاجر: آن وقت باز نشسته می شوی، می روی به یک دهکده ساحلی کوچک، جایی که می توانی تا دیر وقت بخوابی، کمی ماهی گیری کنی، با بچه هايت بازی کنی، در دهکده با دوستانت تار بزنی و خوش بگذرانی !!!
 
http://upcity.ir/images/32226120913099099218.gif

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: برچسب‌ها: داستان کوتاه ماهی گیر وتاجر, داستان کوتاه آخرش که چی, ,

نویسنده : ویروس تاریخ : 10 / 8



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به جزیره خیــال مي باشد.